نویسنده: گروه نویسندگان

 

معناشناسی لغوی

1. أب

«أب» از «أبو» (همزه، باء و واو) - که بر تربیت و تغذیه دلالت دارد - گرفته شده و به همین دلیل پدر «أب» نامیده شده است. (1) عبارت برخی اهل لغت گویای این است که ماده «أب» به معنای غذا دادن به دیگری است؛ همچون آب و پدر که به فرزندش غذا می‌دهد. (2) بعضی هم مادّه یادشده را به مطلق غذا دادن به یک شیء معنا کرده‌اند؛ (3) همچنین به صراحت «أب» را به معنای والد (زاینده) (4) دانسته یا گفته‌اند: اطلاق «أب» بر جد از باب مجاز است. (5) جمع «أب»، «آباء» است. (6)

2. والد

«والد» از «ولد» (واو، لام و دال) به معنای تولد و پیدایش چیزی از چیز دیگر (7) اشتقاق یافته است. بعضی اهل لغت معنای آن را أب و پدر دانسته‌اند. (8) روشن است منظور اهل لغت از واژه «أب» در ترجمه «والد» پدر صلبی است. از کلمات و شواهد آنان مانند «شاةٌ والد» (9) و «امرأة وَلوُد: زنی با اولاد زیاد» (10) استفاده می‌شود که اطلاق «والد» بر پدر از حیث تولد و زایش است.

معناشناسی تفسیری

1. أب

مفسران شیعه و برخی اهل سنت «أب» را در آیه «وَ اذ قال ابراهیم لأبیه آزر...» (11) جدّ مادری یا عموی ابراهیم (12) و بیشتر مفسران اهل سنت «أب» را در آیه فوق به معنای پدر ابراهیم (13) دانسته‌اند. برخی محققان گفته‌اند: «أب» والد و پدر است و بر ایجاد کننده یک شیء یا کسی که آن را اصلاح و شکوفا اطلاق می‌شود. (14)
علامه طباطبایی پس از اشاره به اختلاف مفسران در معنای «أبیه» که آیا والد و پدر حقیقی ابراهیم یا عمو یا جد مادری او بوده است می‌فرماید: آزر پدر حقیقی ابراهیم نبوده است و از نظر لغت، اطلاق «أب» بر جدّ، عمو و... جایز است. ایشان از آیه «ربّنا اغفر لی و لِوالدی...» (15) استفاده می‌کند والد و پدری که ابراهیم (علیه السلام) در حق او دعا می‌کند، غیر از «لِأبیه آزر» است؛ زیرا «والد» تنها بر پدر حقیقی و صُلبی اطلاق می‌شود و ابراهیم (علیه السلام) هم برایش دعا می‌کند؛ گرچه اسم او در قرآن نیامده است؛ ولی از آزر پس از اینکه روشن شد دشمن خداست، تبرّی جست. (16)

2. والد

مفسران شیعه به دعای ابراهیم (علیه السلام) برای والدین خود (ربّنا اغفِرلنا وَ لِوالدی...) (17) استدلال کرده و گفته‌اند: پدر و مادر ابراهیم (علیه السلام) کافر نبوده‌اند؛ وگرنه برایشان طلب مغفرت نمی‌کرد؛ بنابراین آن «أب» که کافر بود و پس از روشن شدن دشمنی او با خدا ابراهیم از وی تبرا جست، جدّ مادری یا عمویش بوده است. (18)
از عبارت و استدلال فوق استفاده می‌شود که «والد» تنها بر پدر صُلبی دلالت دارد و اخصّ از کلمه «أب» است. راغب می‌گوید: به «أب» (پدر صُلبی) «والد» و به «اُمّ» (مادر) «والدة» گفته می‌شود و تولد یک شیء از چیز دیگر به معنای پدیدآمدن آن از چیز دیگر با سببیت یک عامل است. (19) در ذیل آیه «وَ وَالِدٍ وَ مَا وَلَدَ» (20) یکی از مصادیق «والِد» آدم (علیه السلام) ابراهیم (علیه السلام) (21) شمرده شده است. بعضی گفته‌اند: «والِد» هر پدری می‌تواند باشد (22) و این مسئله از جواز اطلاق «والِد» بر اجداد پدری حکایت می‌کند.

جمع بندی و تحلیل نهایی

1. تمام اهل لغت و تفسیر اطلاق «أب» و «والد» بر پدر صلبی و زاینده انسان را پذیرفته‌اند و دو واژه یادشده در این معنا اشتراک و تشابه دارند.
2. «أب» دراصل به معنای مربی و غذا دهنده است و این معنا ممکن است در جدّ و عمو هم وجود داشته باشد؛ برخلاف «والد» که معنای ریشه ای آن حصول و پیدایش یک چیز از شیء دیگر بوده است. این حقیقت بر پدر صُلبی، مادر و اجداد پدری و مادری صادق است. در آیات متعددی (23) هم منظور از «آباء» (جمع أب) اجداد و نیاکان است و در بعضی آیات (نساء: 133) «آب» بر عمو هم اطلاق شده است. این مسئله اعم بودن کلمه «أب» از «والد» را تأیید می‌کند.
برخی محققان در این باره گفته‌اند: مادّه «أب» به معنای تربیت مادی یا معنوی است و قهراً برای «آب» مصادیق زیادی ازقبیل والد، جذ، عمو و... خواهد بود؛ (24) ولی مادّه «ولد» تنها بر پیدایش یک شیء از چیز دیگر - در حیوان باشد یا غیر آن - دلالت دارد. (25)
3. از مطالب فوق می‌توان نتیجه گرفت اطلاق «أب» بر جد - چنانکه بعضی گفته‌اند - کاربرد مجازی نیست. (26) بعضی صاحب نظران در فرق این دو واژه گفته‌اند:
«والد» بر کسی اطلاق می‌شود که بدون واسطه، دیگری را به دنیا آورده باشد (پدر صُلبی)؛ ولی «أب» گاهی بر جدّ دور هم اطلاق می‌شود. خداوند در قرآن می‌فرماید: «مِّلَّة أَبِیکم إِبراهیمَ» (27) (دین شما مسلمانان دین پدرتان ابراهیم (علیه السلام) است). (28) فرق مذکور با قول بعضی مفسران که مصداق «وَوَالِدٍ وَ مَا وَلَدَ» (29) را آدم (علیه السلام) و ابراهیم (علیه السلام) دانسته بودند، (30) سازگار نیست.

پی‌نوشت‌ها:

1. ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغه؛ ج 1، ص 44.
2. اقتباس، از: خلیل بن احمد فراهیدی؛ العین؛ ج 1، ص 62. ابومنصور محمد بن احمد ازهری؛ تهذیب اللغه؛ ج 15، 601. اسماعیل بن حمّاد جوهری؛ الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه؛ ج6، ص 2260. ابوالقاسم محمودبن عمر زمخشری؛ اساس البلاغه؛ ص 2.
3. ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغه ج 1، ص 44.
4. ابن درید؛ جمهرة اللغه؛ ج 1، ص 43.
5. احمد بن محمد فیومی؛ المصباح المنیر؛ ص 2.
6. ابن درید؛ جمهرةاللغه، ج 1، ص 43. اسماعیل بن حمّاد جوهری؛ الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه؛ ج 6، ص 2260. ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغه، ج 1، ص 44. احمد بن محمد فیومی؛ المصباح المنیر؛ ص 2.
7. ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغه؛ ج6، ص 143.
8. احمد بن محمد فیومی؛ المصباح المنیر؛ ص 671.
9. خلیل بن احمد فراهیدی؛ العین؛ ج 3، ص 1982. ابن درید؛ جمهرة اللغه؛ ج2، ص 615، ابومنصور و محمد بن احمد ازهری؛ تهذیب اللغه؛ ج 14، ص 178. اسماعیل بن حمّاد جوهری؛ الصحاح تاج اللغه صحاح العربیه؛ ج 2، ص 554.
10. ابن درید؛ جمهرة اللغه؛ ج3، ص 615.
11. انعام: 74. واژه «أب» به صورت مفرد، تثنیه و جمع 114 بار در قرآن ذکر شده است.
10. محمد بن حسن طوسی؛ البیان فی تفسیر القرآن؛ ج 4، ص 175. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 3-4، ص 497، ابوالفضل شهاب الدین آلوسی؛ روح المعانی؛ ج7، ص 282.
11. محمد بن جریر طبری؛ جامع البیان؛ ج7، ص 315-316. محمودبن عمر زمخشری؛ الکشاف؛ ج 2، ص 39. محمدبن عمر فخرالدین رازی؛ التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)؛ ج13، ص32. ابن عاشور؛ التحریر والتنویر؛ ج6، ص169-170.
14. راغب اصفهانی؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 57. ابوالقاء الکفوی؛ الکلیات؛ ص 25.
15. ابراهیم: 41.
16. اقتباس و تلخیص از: محمدحسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج 7، ص 162 - 165. شیعه از دیدگاه کلامی، والدین و اجداد انبیا را خداپرست می‌داند؛ ولی در اهل سنت بر لزوم موحّد بودن پدر و مادر و نیاکان پیامبران اتفاق نظر نیست.
17. ابراهیم: 41. «والد» و الفاظ هم خانواده آن در بیشتر از 95 آیه آمده است.
18. محمد بن حسن طوسی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج6، طس 302. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 5-6، ص 491.
19. راغب اصفهانی؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص883-884.
20. بلد: 3.
21. محمد بن جریر طبری؛ جامع البیان؛ج 30، ص 245-246. محمدبن حسن طوسی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج 10، ص 350. ناصرالدین بیضاوی؛ انوار التنزیل و اسرارالتاویل؛ ج4، ص 419
22. محمدبن جریر طبری؛ جامع البیان؛ ج 30، ص 244. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 9 -10، ص747.
23. انعام: 148. اعراف : 70. یوسف: 38 و... .
24. حسن مصطفوی؛ التحقیق فی کلمات القرآن؛ ج 1، ص 27.
25. همان، ج 13، ص 199.
26. احمد بن محمد فیومی؛ المصباح المنیر؛ ص 2.
27. حج: 78.
28. ابوهلال عسگری؛ معجم الفروق اللغویه؛ ص566.
29. بلد: 3.
30. محمدبن جریر طبری؛ جامع البیان؛ ج30، ص245-246. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج9-10، ص747.

منبع مقاله :
جمعی از محققان؛ (1394)، فرهنگ نامه تحلیل واژگان مشابه در قرآن جلد اوّل: اخر - احصاء، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)، چاپ اول.